سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کلمات زیبا پسند (دوشنبه 85/11/9 ساعت 12:50 عصر)
 

1- جوجه ها سر سفرهنهار گفتند:((آخرش کبدمون از کار می افته؛چرا باید هر روز نهار و شام،تخم مرغ بخوریم وحتی یک بار یک نهار درست حسابی نداشته باشیم؟!)).خروس سرش را پایین انداخت در چشمان مرغ اشک جمع شد و به فکر فرو رفت؛ آنها فردا ناهار مرغ داشتند.

2- مگس گش،سوسک رو کشت اما هیچ کس او را به خاطر سوء استفاده از اختیارش محاکمه نکرد.

3-پروانه در میان گل ها بود و او محو زیبایی اش شده بود. نا گهان مشتی بر صورتش فرود آمد:ناگهان مشتی بر صورتش فرود آمد ((مگه تو خودت خواهر مادرنداری!؟))

 

4-سال های بسیاری بود که بدون هیچ استراحتی ،شب و روز کار می کرد اما دیگه خیلی خسته شده بود و نمی تو انست ادامه بدهدلش رو به دریا زد و چشماش رو روی هم گذاشت و برای او لین بار در عمرش به خواب فرو رفت. داشت کمکم لذت استراحت کردن رو احساس می کرد که ناگهان با مشت به سرش کوبیدند...؛((اَه! این ساعت هم که خوابیده!))





 
  • بازدیدهای این وبلاگ ?
  • امروز: 5 بازدید
    بازدید دیروز: 1
    کل بازدیدها: 4829 بازدید
  • درباره من

  • موفقیت
    محمد
    خونسرد در حال حاضر مهربان
  • اشتراک در خبرنامه
  •